عشق، با بد خلقی دائمی با معشوق ، سازگار نیست اگر کسی واقعا شما را دوست دارد نمیتواند مدام با شما بداخلاقی و بدرفتاری کند. ممکن است گاهی خسته یا کمی غمگین باشد اما نه همیشه. پس اگر کسی همیشه با شما بد رفتاری کرد، ادعای عشق او مقبول نیست.
عشق حقیقی در سکوت هم بارز است عشق و محبت قلبی و واقعي، را حتی در سکوت هم میتوان حس کرد. اگر کسی هر روز قربان صدقه شما میرود و صد ها كلمات عاشقانه به شما مي گويد اما نمیتوانید عشق و احساس عاشقانه او را در نگاه و رفتارش حس کنید، لازم است بیشتر دقت کنید.
عشق با توقعات بیجا سازگار نیست راز عشق دراین است که از یکدیگر انتظارات بیجا نداشته باشید، به هر حال هر انسانی نقصها و کاستیهای خود را دارد. اما وقتی محبت در میان است لازم است به جای کاستیها بر ارزشها و نقاط قوت همدیگر متمرکز شوید. حسنهای همدیگر را بزرگ کنید و عیبها را کوچک بشمرید.
عشق را با تملک اشتباه نگیرید! عاشقي با حس تملك مسئله اي جدا از هم است. در حقیقت هیچ کس نمیتواند مال کسی شود و در زمره اموال شخص دیگری به حساب بیاید. شریک زندگیتان را با طناب نیاز به خود نبندید. توجه داشته باشید که حتی گیاهان نیز هنگامی رشد میکنند که آزادانه از هوا و نور آفتاب استفاده کنند. در پایان باید بگویم، بسیاری از افرادی که فریب عشقهای کاذب را میخورند اعتراف میکنند که از همان ابتدا، میدانستهاند که عشق و محبت طرف مقابل حقیقی نیست اما به دلایلی خود را فریب میدادند و به حقیقت توجه نمیکردند. گویی گاهی انسانها دوست دارند به زور به خود بقبولانند که کسی هست که آنها را دوست دارد، حتی اگر چنین نباشد. با کمی دقت و محک زدن میتوانید از تخریب زندگی و جریحهدار شدن احساسات خود پیشگیری کنید. خداوند برای هر یک از ما جفت آفریده و همیشه افرادی هستند که اگر با شما آشنا شوند، میتوانند شما را دوست بدارند. پس هرگز خود را فریب ندهید.
عشق را ببه يك زنجير بدل تبديل نكنيد. شما همراه زادهاید و همراهید تا ابد. همراهید تا آنگاه که بالهای سپید مرگ توالی روزهاتان پریشان کند. آری همراهید حتی در سکوت و صلابت خیال خداوند، اما در میانة این همراهی، جدایی باید هان! به شمیم عطرآگین ملکوت اجازه دهید تا در میان شما به رقص آید و دوست بدارید! اما عشق را به زنجیر بدل نکنید جانهای شما چون دو سرزمین باید و دریایش در میان جام یکدیگر پر کنید اما از یک جام ننوشید. از نان خود به هم بدهید اما هر دو از یک نان مخورید، همگام با هم نغمه بسازید، پای بکوبید و شادمان باشید، اما امان دهید تا هر یک در حریم خلوت خویش آسوده باشد و تنها. همانند تارهای چنگ که هر کدام تنهایند اما به کار یک ترانة واحد در ارتعاش. دل سپردن حکایتی است دلپذیر اما دل را شاید به اسارت دادن که تنها دستهای زندگی خانة دل است و بس در کنار هم بایستید اما نه بسیار نزدیک که ستونهای معبد به جدایی استوارند. و بلوط و سرو در سایة هم سر به آسمان نکشند.